پسرم اومد بغلم
به سلامتی روز سه شنبه 16 دیماه زایمان من انجام شدو پسرم اومد بغلم شبی که می خواستم برم بیمارستان اصلا خوابم نبرد. نمی دونم چه حسی داشتم اما می دونم کلافه و عصبی بودم و دائم به ساعت نگاه می کردم. محمد شیفت دو بود و ساعت دو شب اومد خونه تا بخوابه ساعت سه بود یکشساعتی خوابید و ساعت 4 با آبجی مریم راه افتادیم رفتیم بیمارستان. ساعت 5 صبح رسیدم بیمارستان و تا پذیرش بشم یکربعی طول کشید و بعد رفتم بلوک زایمان لباسهامو دادن به شوهرم. استرس گرفته بودم و گان پوشیدم و تمام آزمایشهاانجام شدو سوندو سرم وصل کردن. دکتر اونروز سه تا عمل داشت من نفر دوم بودم ساعت 7 منو بردن اتاق عمل یه پزشکی کلی سئوال ازم پرسید و چون دیابتی بودم گفت بیان قندمو چک...
نویسنده :
ميناگلي
20:08