دیابت بارداری من
سلام گل پسر عزیزم
تقریبا سه هفتس که مامانی دیابت بارداری گرفته و نگران خوردو خوراکشه و انسولین می زنه
راستشو بخوای خیلی نگرانتم و می ترسم این دیابت روی تو اثر گذاشته باشه.
از بس که حرص چیزهای مختلفو خوردم و استرس داشتم آخرش به اینجا منجر شد که دیابت بارداری بگیرم
از خدا می خوام فقط سالم بیای بغلم.
دیروز که دکتر بودم گفت سالمی و نگران نباشم اما این حرف دکتر هم نتونست آرومم کنه
مامان و بابای مهربونم با پولی که من و بابایی دادن کلی زحمت کشیدنو و خرید سیسمونیتو واسمون میسر کردن
من و بابایی هم بادقت و شوق و ذوق رفتیم به سلیقه خودمون تک تک وسایلتو خریدیم و الان اتاقت آمادس تا تو بیای توش
از بابت وسیله هات خیالم راحت شد چون واقعا تواناییم کمتر شده و دیگه تقریبا جایی نمی تونم برم و زیاد دور از خونه نمی تونم بمونم .اقلا خرید وسایلتو تموم کردم
البته اتاقت اون چیزی نشد که من دوست داشتم و حس می کنم جذاب نیست اما خوب همه وسایل لازمو داری. فرش و پرده اتاقت رو هم عوض نکردم.
باید سر فرصت از همه چیز عکس بگیرم و عکساشو اینجا بذارم
از مامان و بابای مهربونمم خیلی تشکر می کنم که واسه توی گل پسرم سنگ تموم گذاشتن.