متينمتين، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

متين معتمدي

تا چند ساعت دیگه توی بغلمی

1393/10/15 21:45
نویسنده : ميناگلي
277 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عزیزم تا چند ساعت دیگه به دنیا می یای

من دارم لحظه شماری می کنم و همش نگام به ساعته اما ساعتها دیر می گذره

دیشب مامان و بابای خوبم خیلی واسم گریه کردن و دوست داشتن واسم همه کار بکنن و حس می کردن واسم کم گذاشتن در صورتی که واسه من هر کاری کردن و همه فداکاری ای داشتن طوری که هیچ وقت نمی تونم محبت ها و زحمت هاشونو جبران کنم. من همیشه مدیونشون هستم و واسم عزیزترین هستن.

پسرم دل تو دلم نیست که ببینمت و از خدا می خوام که سالم باشی. نگرانم. استرس دارم . عصبی هستم.

ای کاش این چند ساعت هم بگذره. قراره یه اتفاق خیلی مهم توی زندگیم بیفته

داری از شکم من می یای بیرون و واسه لگدها و تکونهات دلم تنگ می شه.الان حس می کنم فقط مال خودمی و وقتی بیای بیرون دیگه فقط مال من نیستی.

چقدر وقتی می خواستم مامان بشم از خدا می خواستم و دعا می کردم توی بارداریم خیلی سلامتیتو از خدا خواستم و خدا امشب بهم نتیجه دعاهامو می ده.

موقع زایمان می گن دعا کن می خوام اول واسه مامان و بابام و سلامتی و عاقبت به خیری و راحتیشون دعا کنم 

بعد واسه خواهر و برادرهام که واسم عزیزن

بعد واسه سلامتی شوهرم و تو و اینکه کنار هم شاد و سلامت باشیم

بعد واسه همه منتظرایی که بچه می خوان و منتظر بچه هستن

بعد واسه شفای همه مریضها و سالم به دنیا اومدن نی نی هایی که توی شکم مامانشون هستن

فعلا اینا توی ذهنمه

پسندها (2)

نظرات (2)

مامان نوشين و بابا علي
16 دی 93 11:53
دلم ميخاد اونجا بودم و بغلت ميكردم و بهت تبريك ميگفتم، يه ماچ محكم از ني ني بكن، اكگر كاري داشتي و يا سوالي روي سايت برام بزار ، نگرانتم خبر بده خاله ماماني
مامان شادمهر کوچولو
17 دی 93 18:49
عزیزم مااااااا هم خیلی منتظرتیم زودی بیا و با عکسهات کلی ذوق زدمون کن